اول مرداد، عصر ، راه آهن تهران ، مقصد مشهد الرضا
امید، نا امیدی ، خوشحالی ، غم
ملغمه ای از چیزهای متناقض
حرف آخر . "تمام"
و در نهایت اشک . اشک . اشک
قطار . اشک
حرم . اشک
شکستن دل ، خرد شدن غرور ، سوختن جگر . درماندگی!
امتحان ، سخت . شک . اشک . شک . اشک اشک اشک
چشمم چشمه ای که انگار قصد خشکیدن نداره!
پناه گرفتن در آغوشِ مهربان مهربانترین . خودم رو به تو می سپارم . هر طور صلاح میدونی آرومم کن . به خیر بگذرون . توان بلند شدن دوباره رو ندارم . دستم رو بگیر . از اسب افتادم نذار از اصل بیفتم !
گذشت . چه گذشتنی .
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود!
ظهر ، روزنه ی امید .
و بقیه ی سفر به یُمن همان روزنه ، قابل تحمل !
عید میلاد امام رضای جان ! . باز هم آقا جان منت رو سرم گذاشتند و راه دادندم به بهشت! هر چند این بار همه چیز پشت پرده ای از اشک پیدا و پنهان بود!
"روی تو به هر دیده که بینند نت "
و بازگشت!
گویا آب رفته به جوی برگشته . اما نه . فقط امیدِ برگشت ،برگشته و هنوز راه بسیاره تا برگشتن کامل آب رفته به جوی تا برگشتن خنده های همیشگی به لب تا قرار یافتن دل .
همین بازگشت همین امید اندک هم قلبم رو آروم می کنه .
چشم امیدم به دست کرم صاحبخونه ایه که چند روز مهمونش بودم . صاحبخونه ای که غیر از خودش و حرم قشنگش کسی و جایی رو ندارم !
.
.
.
مرا هــــــــــــــــــــــــــــــــــــزار امید است و
هر هزار تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــویی
در طلب شاخه ای مهر گیاه آمدم
پ ن: هر روز گره ی تازه تر می افته به کارم ، هر روز مجهولات معادله ای که باید حل کنم بیشتر و بیشتر میشه و هر روز داشته هام کمتر و دستم خالی تر میشه . و در این گرداب ، تنها دلخوشی و امیدم تویی . فقط تو
آتا عالمده عجب بیر باهالی نعمتیمیش/سایه سی سایه دگیرمیش برکت رحمتیمیش
، ,اشک ,ای ,رو ,راه ,روز ,اشک اشک ,هر روز ,ای که ,ای از ,به جوی
درباره این سایت